خوشحالم از 8 نفری که من را به عنوان مشاور تخصصی خودشان (فنون و تکنیک های علمی موفقیت در مصاحبه و مطالعه)در آزمون آموزگاری، دبیری و هنر آموز انتحاب کردند، همه ی آنها، یک نفر در رشت، دو نفر در تهران، سه نفر در اصفهان، یک نفر در یاسوج و یک نفر هم در البرز قبول شدند. من بدون هیچگونه منت و درخواستی آرزوی یک زندگی شرافتمندانه برایشان دارم و معتقدم که میتوانیم، دنیای خود را به گونه ای شکل دهیم که، مکانی مهربان تر، مدارا تر و پذیراتر باشد و متعهد باشیم، که هر کدام از ما، بخشی از راه حل باشیم.
پیام این قبولی ها، ضمن ارزشمندی خود، حامل اعتماد به نفس، برای دیگران، خصوصا کسانی است؛ که دولا و دو رو شدند و قولهای کیک و فیک را بر استعداد خود، ترجیح داده اند. پیشنهادم این است، که هر کجای مسیر مذکور هستند، توقف کنند. هر کجای مسیر چندش آور هستند، تعهد و تقبل کنند، که استقلال، اراده و استعدادشان زیر لگد جهل و جعل کبود نگردد. بله، من با اطمینان کامل میگویم، طبقه بندی
آدم ها: به
《ارباب و رعیت》
《آقا زاده و معمول زاده》،
《 رئیس و نوکر》
پایه ی ذاتی ندارد و یک طبقه بندی جعلی است که اعتقاد به پایین دست آن، اعتماد به نفس را به شدت سرکوب و خود شکوفایی را معیوب میکند و پذیرش چنین طبقه بندی، دنیایی را، که در آن زندگی میکنیم، زشت میکند. به راستی چرا عده ای چه بسا کم، به چنین طبقه بندی غلطی که استعداد، تلاش و شرافت آدمی را کدر میکند، باور دارند؟
چرا به کسی که فردیت تو را قبول ندارد، آویزون میشوی و هر غلطی که میکند، با او هماهنگ، همکار و همساز میشوی؟ برای چه فرهنگ لغت را شخم میزنی تا یک پیشوند یا پسوند با مسما به نامش اضافه کنی؟
بله من میگویم، اگر کسی چنین طبقه بندی هایی را قبول دارد؛، قبل از هر چیز علیه خودش اعتراض کند و سپس عظمت تلاش را برای یک زندگی شرافتمندانه انتخاب کند. من سر سختانه به استعداد و تلاش آدم ها باور دارم و همه ی اینهای که نوشتم هم برای همین بود که استعداد و تلاش خودت را باور داشته باش. من نمیخواهم بگویم که ما انسان ها به همدیگر نیاز نداریم، بلکه هر چیزی و هر کسی و یا هر دیدی که مانع خودشکوفایی انسان شود، پذیرفتنش خردمندانه نخواهد بود. شاید بگویید محیط محدودمان میکند؟ قبول دارم که گاهی محیط با تمام ابزارهایش راهها را مسدود و آدم را محصور میکند، اما اعتقاد دارم یک مساله یک راه حل ندارد. بگذارید برای رساندن پیام خود به تمام خواننده های این سطور یک مثالی بزنم که یک مساله یک راه حل ندارد.
نمی خواهم شیرینی نخورده ی، این پیام تبریک، در یک متن طولانی کم رنگ شود، بله خوشحالم و من برایتان صادقانه آرزوی موفقیت دارم.
در پایان جا دارد که، از وزارت آموزش و پرورش، خصوصا اقای دکتر ستاری فر که در دوره ی معاونت برنامهريزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش، با تلاس فراوان، این فرصت برابر را، برای اسخدام همه ی فرزندان ایران زمین بوجود آوردند، تا هر کس، با تلاش و استعداد خود، در یک آزمون استاندارد و فضای کاملا برابر، رقابت کند، تشکر کنم. (البته نقدهای قبلی و پیشنهادات علمی من، نسبت به آموزش و پرورش محفوظ است)امیداورم که سایر نهادها، این مدل آزمون و فرصت برابر را، برای همه ی مردم ایران در دستور کار خود قرار دهند. زیرا مردم با کسی همه چیز را برای خود یا دوستانش میخواهند، رفاقت نخواهد کرد.
دکتر علی قوام متخصص روان شناسی