دیدگاه نئو پیاژهایها چیست؟
دیدگاه نئو پیاژه در اثر انتقاد ازنظریه رشد شناختی ژان پیاژه پدید آمد.
بهطورکلی، نظریه های نئوپیاژهای رشد شناختی که توسط کیس، دمتریو، هالفورد، فیشر و پاسکوال-لئونه ارائه شدهاند، تلاش کردند تا نظریه پیاژه را با نظریههای شناختی و افتراقی سازماندهی و توسعه شناختی ادغام کنند. هدف آنها توضیح بهتر عوامل شناختی رشد و تفاوتهای درون فردی و بین فردی در رشد شناختی بود.
تئوری رشد شناختی ژان پیاژه مکانیسمها و فرآیندهای مرحله مانندی را توضیح میدهد که توسط آن کودکان مهارتهای استدلال و تفکر را توسعه میدهند. نظریهپردازان نئوپیاژه، مشابه پیاژه، پیشنهاد میکنند که رشد شناختی در مراحل پله مانند رخ میدهد، بااینحال، برخلاف نظریه پیاژه، نئوپیاژهها استدلال میکنند که:
1. نظریه مرحله رشد پیاژه پیشنهاد میکند که افراد در مراحل مختلف رشد شناختی رشد میکنند، اما نظریه او بهاندازه کافی توضیح نمیدهد که چرا رشد از مرحلهای به مرحله دیگر رخ میدهد.
2. نظریه پیاژه بهاندازه کافی تفاوتهای فردی در رشد شناختی را توضیح نمیدهد. این نظریه به این واقعیت توجه نمیکند که برخی از افراد سریعتر از سایر افراد از مرحلهای به مرحله دیگر حرکت میکنند.
3. ایده مراحل جهانی سفتوسخت رشد شناختی نادرست است. تحقیقات نشان میدهد که عملکرد یک فرد در یک سن معین بهطور قابلتوجهی از حوزهای به حوزه دیگر (مانند درک مفاهیم اجتماعی، ریاضی یا فضایی) متفاوت است، درنتیجه امکان قرار دادن فرد در یک مرحله واحد وجود ندارد.
برای اصلاح این نقاط ضعف نظریه پیاژه، محققان مختلفی که بهعنوان نظریهپردازان نئوپیاژه شناخته میشوند، مدلهایی از رشد شناختی تولید کردند که مفاهیم نظریه پیاژه را با مفاهیم جدیدتر روانشناسی شناختی و روانشناسی افتراقی ادغام میکند.
در ادامه به نظریه برخی ازنظریهپردازان نئوپیاژهای خواهیم پرداخت.
نظریه نئو پیاژهای رابی کیس
نظریه رابی کیس يکي از بانفوذترین نظريه پردازهای نئو پياژه اي نظريه است. رابی کیس درواقع دو نظریه پياژه و پردازش اطلاعات را با هم ترکيب کرد بیان کرد که تغييرات عمومي برجستهای در ظرفيت پردازش اطلاعات کودکان به وجود میآید. کودکان آرامآرام در توانايي پردازش اطلاعات کارآمد میشوند و اين کارآمدي در افزايش گنجايش حافظهي کاري آنها نمود پیدا میکند. رابي کارآمدي پردازش اطلاعات را جايگزين تعامل پياژه در مورد جذب و انطباق کرد. به باور او بهوسیلهي تمرين و رسش، کارآمدي و مهارت کودک در پردازش اطلاعات بيشتر میشود و بهاینترتیب او میتواند مقدار زيادي فرآيندهاي ذهني را به اجرا درآورد.
کودک با افزایش سن، با موقعیتهای حل مسئله بسياري ممکن است روبرو شود و آنها را حل کند. او اهداف و استراتژیهای بسياري را انتخاب کرده و قادر به حل مسائل پيچيده ميشود، البته اين توانايي درنتیجه افزايش در گنجايش حافظهی کاري است که باعث کارآمدي پردازش اطلاعات میشود.
بهطورکلی رابی کيس، در نظریه نئو پیاژهای خود چهار مرحله رشدي را مطرح میکند:
1. حسي ـ حرکتي (از تولد تا هيجده ماهگي). ادراکات و اعمالی که میتوان روی اشیا انجام داد در این مرحله رخ میدهد. بهعنوانمثال، ادراک یکشی باعث ایجاد یک میل میشود (“من میخواهم آن اسباببازی را در دست بگیرم”) که یک عمل را برای ارضای میل فعال میکند (“من باید دستم را دراز کنم تا اسباببازی را بگیرم”).
2. ارتباط دروني (هجده ماهگي تا 5 سالگي): روابط ساده بین کنشها یا بازنماییها در این ساختار رخ میدهد.
3. بُعدي (۵ تا 11 سالگي): روابط بین اطلاعات آموختهشده قبلی و اطلاعات جدید در این ساختار شکل میگیرد.
4. بُعد انتزاعي يا برداري (11 تا 16 سالگي): درک پیچیده از رابطه بین دانش قبلی و دانش جدید در این مرحله رخ میدهد.
نظریه نئو پیاژهای کورت فیشر
تفاوت نظريه فيشر و پياژه بيشتر ازنظر ساختاري است تا تئوريکي؛ فیشر در مقابل طرحوارهي ذهني پياژه مهارتها را براي توصيف ساختارهاي شناختي که در تکالیف حل مسئله ويژهاي مورداستفاده قرار میگیرند، استفاده ميکند. درواقع طرحوارهها ساختارهايي هستند که کودک بر اساس آنها جهان را ميشناسد. این طرحوارهها بر اساس تجربه به وجود ميآيند و پایهای براي جذب و انطباق ميشوند. طرحوارههای جدید از طرحوارههاي اوليه به وجود میآیند و درجهي بالايي از تعيين را دارند.
درصورتیکه مهارتها در نظريه فيشر از طریق محيط به شيوهاي پويا ترغيب ميشوند و با افزايش سن، افزایش پیدا میکنند. البته محيط در رشد مهارتها نیز تأثير دارند، اگر محيط متناسب باشد مهارتها در حد بسیار خوبی رشد خواهند کرد.
یکی دیگر از تفاوتها این است که پياژه طرحوارهها را طی مراحلي سازماندهی ميکند، درحالیکه فيشر براي مهارتها سطحهایی را در نظر ميگيرد و درواقع آنها را سطحبندي ميکند. بهاینترتیب پياژه کودکان را در مراحل خاصی جاي ميدهد اما فيشر به سطوح مختلف مهارتها اشاره ميکند که خاص شئ یا تکليف ويژهاي است.
چکیده
نظریه شناختی پیاژه بر مطالعه رشد شناختی در قرن گذشته تأثیر عمیقی گذاشت. علیرغم از بین رفتن تدریجی تأثیر این نظریه، برخی دیدگاههای معاصر که آنها را نئوپیاژهایها مینامند، اخیراً برخی از ایدههای او را گسترش دادهاند و نحوه درک رشد شناختی را غنی ساختهاند.
همانند نظریه پیاژه، نظریههای نئوپیاژه به سازه گرایی معتقدند. آنها فرض میکنند که رشد شناختی را میتوان به مراحل مختلف با ویژگیهای کیفی متفاوت تقسیم کرد. آنها همچنین از پیچیدهتر شدن تفکر کودکان در مراحل پیشرفته حمایت میکنند. اما برخلاف پیاژه، نئوپیاژهها معتقدند که جنبههای پردازش اطلاعات، پیچیدگی هر مرحله را تغییر میدهد، نه منطقی که پیاژه تعیین میکند.
نئوپیاژهها پیشنهاد میکنند که ظرفیت حافظه کاری تحت تأثیر بلوغ بیولوژیکی قرار میگیرد و بنابراین توانایی کودکان خردسال برای کسب مهارتهای تفکر و استدلال پیچیده را محدود میکند. بهعلاوه، تمام نظریههای نئوپیاژه حمایت میکنند که تجربه و یادگیری با بلوغ بیولوژیکی در شکلدهی به رشد شناختی تعامل دارند
خلاصه نئوپیاژه ها دکتر قوام