نظریه اسکینر، با موشش. (شرطی سازی کنشگر) یا عاملی یا فعال
بوروس فردریک اسکینر (Burrhus Frederic skinner) (زاده ۱۹۰۴ میلادی-درگذشته ۱۹۹۰ میلادی) روانشناس و نویسنده علمی برجسته آمریکایی بود. وی در شهر ساسکاهانا واقع در ایالت پنسیلوانیا ی ایالات متحده آمریکا متولد شد. او درجه کارشناسی ارشد خود را در سال ۱۹۳۰ و درجه دکتری اش را در سال ۱۹۳۱ از دانشگاه هاروارد دریافت کرد.
و عقیده داشت تمام رفتار انسان ها را میتوان بر اساس شرطی سازی کنشگر توضیح داد. یعنی اول موجود زنده رفتار مورد نظر را انجام میدهد، یعد از انجام رفتار ما به همان موجود زنده پاداش(تقویت) میدهیم و به خاطر همین پاداش رفتار تکرار میشود. او به تقویت بیرونی اعتقاد داشت. مثال موش اسکینر. وقتی موش بر اثر تصادف یا تقلا اهرم را قشار میداد، بهش غذا یا همان پاداش ارایه میشد. مثلا اگر فردی در یک گردش همراه شما بود، کباب خوشمزه ای درست کرد، به او افرین گفتی و یا نعریف و تمجید کردی، دیگه کوه رفتی داوطلب کباب درست کردن میشود. یا دانش آموز درس نخوان، یک روز کتابش باز کرد و داشت درس میخواند و مادر تشویقش(پاداش) کرد، احتمالا درس هایش را میخواند.
این تقویت در مورد حیوان عذا است. اما در مورد انسان، لبخند، نگاه تأییدآمیز، پول، نمره و… میتوانند عوامل تقویت کننده باشند. نظریه اسکینر میگوید کسی که تقویت کننده ها را در اختیار دارد، رفتار افراد را تحت کنترل دارد. نظر اسکینر این بود که ماهیت و فراوانی رفتار کنشگر، به وسیله تقویتی که به دنبال رفتار روی میدهد تعیین میشود یا تغییر میکند.
تقاورت نظریه اسکینر با شرطی سازی کلاسیک چیست؟ اول موجود زنده رفتار مورد نظر را بروز میدهد، یعد از بروز رفتار ما به همان موجود زنده پاداش(تقویت) ارایه میدهیم. اما در شرطی سازی کلاسیک اول موجود زنده تقویت دریافت میکند، بعد رفتار را بروز میدهد.
به عبارت دیگر : تفاوت اصلی بین شرطیسازی کلاسیک و عامل در این است که شرطیسازی عامل بر اساس نتیجه و پیامد رفتاری است که میخواهیم آن را افزایش یا کاهش دهیم. در حالی که در شرطیسازی کلاسیک در ابتدا تمرکز بر خود رفتار است و نه پیامد آن .حیوان تسلطی بر محیط ندارد
شباهت: هر دو توسط روان شناسان رفتارگرا ابداع شده اند. یعنی به بیرون اهمیت بیشتری میدهند تا قسمت درونی.
خلاصه نظریه ی اسکینر دکتر قوام