menuordersearch
adhdm.com

نظریه ی پاولف (شرطی کردن کلاسیک) ,

۱۴۰۳/۱/۱۱ شنبه
(0)
(0)
نظریه ی پاولف (شرطی کردن کلاسیک)
نظریه ی پاولف (شرطی کردن کلاسیک)

پاولف با سگش (شرطی کردن کلاسیک)
ایوان پتروویچ پاولف Ivan Petrovitch Pavlov فیزیولوژیست روسی، یکی از کسانی است که در روانشناسی یادگیری بسیار مشهور است و این شهرت خود را مدیون آزمایشهای علمی‌ در مورد یکی از روشهای یادگیری یعنی بازتابهای شرطی Conditioned Reflex استکه اساس چندین نظریه یادگیری شد و هنوز هم بخش مهمی‌ از دانش روان شناسی معاصر است. از نظر پاولف یادگیری عبارت است از ایجاد ارتباط بین محرک (STIMULUS) و پاسخ(RESPONSE) (S→R) که بر اثر اصل مجاورت بوجود می‌آید.
اصطلاح شناسی نظریه پاولف                
• محرک Stimulus (استیمولس)
هر موقعیت یا رویداد (نظیر نشان دادن غذا و …) قابل توصیف به شیوه عینی (قابل مشاهده) که به صورت یک علامت جاندار را برای پاسخ دادن تحریک کند، محرک نامید‌ه می‌شود و با حرف اختصاری (S) بیان می‌گردد.
• پاسخ  Response(ریسپونس)
هر نوع رفتاری که در اثر یک محرک به صورت یک تراوش در غده، پاسخ سیستم عصبی و یا فعالیت جاندار (نظیر خوردن، خواندن) ظاهر می‌شود، پاسخ نامیده می‌شود و با حرف اختصاری (R) بیان می‌ گردد.
• محرک غیر شرطی Unconditioned Stimulus (ان کاندیشند استیمولس)
در نظریه شرطی شدن کلاسیک (بازتاب)، به محرکی که بطور خودکار و بدون یادگیری قبلی پاسخی را موجب می‌شود، محرک غیر شرطی می‌گویند و با حرف اختصاری (US) بیان می‌گردد. نظیر غذا، درد و …
• پاسخ غیر شرطی Unconditioned Response ((ان کاندیشند ریسپونس )
در شرطی سازی کلاسیک، به پاسخی که در برابر یک محرک غیر شرطی ظاهر می‌شود، پاسخ غیر شرطی می‌گویند و با حرف اختصاری (UR) بیان می‌گردد. نظیر ترشح بزاق (پاسخ) به علت دیدن یا بوکردن غذا (محرک غیر شرطی) بوجود می‌ آید.
• محرک شرطی Conditioned Stimulus (کاندیشند استیمولس)
در شرطی شدن کلاسیک، محرکی که بر اثر همبندی (همراه شدن) با یک محرک غیر شرطی قدرت فراخوانی پاسخ را کسب می‌کند، محرک شرطی می‌گویند و با حرف اختصاری (CS) بیان می‌گردد. نظیر صدای زنگ که ابتدا خنثی است و پس از همراه شدن با غذا قدرت فراخوانی پاسخ (ترشح بزاق) را کسب می‌کند.
• پاسخ شرطی Conditioned Response (کاندیشند ریسپونس)
در شرطی سازی کلاسیک، پاسخی که در برابر یک محرک خنثی وجود نداشته ولی بعداً بوجود آمده (یاد گرفته شده) پاسخ شرطی می‌گویند و با حرف اختصاری (CR) بیان می‌گردد. نظیر پاسخ ترشح بزاق که ابتدا برای محرک شرطی صدای زنگ وجود نداشت و بعداً بوجود آمد (یاد گرفته شد).

 

خلاصه تئوری شرطی سازی کلاسیک:  شرطی سازی کلاسیک را دانشمد روس، ایوان پاولف مطرح کرده و توضیح داد. در زمان غذا خوردن، ابتدا حیوان وقتی غذا را می‌بیند، بزاق دهان ترشح می‌کند. حال اگر شما همزمان با دادن غذا، نوری روشن کنید یا زنگی را به صدا در آورید، حیوان پس از مدتی با دیدن نور یا شنیدن صدای زنگ نیز بزاق دهان ترشح می‌کند. غذا در این جا به عنوان عامل تقویتی عمل کرده و باعث می‌شود پاسخ به موارد دیگر نیز گسترش یابد.

 

 

 

 

 

 


تعریف یادگیری
از نظر پاولف یادگیری عبارت است از ایجاد ارتباط بین محرک و پاسخ (S→R) که بر اثر اصل مجاورت Contiguity بوجود می‌آید.


فراگیری Acquisition (اکو زیشن)و خاموشی Extinction (اکس تی شن)
o هر نوبت که CS و US باهم ارائه شوند؛ یک کوشش (T) Trial نامیده می‌شود. در اثر تکرار کوشش‌ها، جاندار در مسیر فراگیری (A) Acquisition قرار می‌گیرد؛ یعنی دوره‌ای که جانور در حال تداعی دو محرک و ایجاد ارتباط میان آن‌هاست.
بر اساس فاصلهٔ زمانی ارائهٔ محرک‌های شرطی و غیرشرطی سه حال پیش می‌آید:
A. شرطی‌شدن همزمان Simultaneous Conditioning
ارائهٔ همزمان محرک شرطی و غیرشرطی. محرک شرطی تا آغاز پاسخ باقی می‌ماند.
B. شرطی‌شدن تاخیری delay Conditioning (دلی کاندشنیگ)
ارائهٔ محرک شرطی چند ثانیه پیش از محرک غیر شرطی. محرک شرطی تا آغاز پاسخ باقی می‌ماند.
C. شرطی‌شدن ردی Trace Conditioning (تریس کاندشنیگ)
ارائهٔ محرک شرطی چند ثانیه پیش از محرک غیر شرطی. قبل از ارائهٔ محرک غیرشرطی، محرک شرطی حذف می‌شود.
تکرار محرک شرطی بدون ارائهٔ محرک غیرشرطی، منجر به حذف پاسخ شرطی خواهد شد. این مسیر، خاموشی Extinction (E) نام گرفته‌است. در هر دو مسیر فراگیری و خاموشی، در آغاز تغییرات سریع‌تر اتفاق افتاده و به تدریج سرعتِ تغییرات کاهش می‌یابد.
تعمیم Generalization (جنرا لی زی شن)  و افتراق Discrimination (دیس کری منیشن)
 هنگامی که جانوری شرطی شده باشد و در برابر محرکی شرطی، پاسخی شرطی بدهد؛ در برابر محرک‌های شرطی مشابه هم پاسخ می‌دهد. برای مثال سگی که در برابر صدای سوت پاسخ ترشح بزاق را نشان می‌دهد؛ به سوت‌های بالاتر و پایین‌تر نیز همان پاسخ را ارائه می‌دهد.
 اصل تعمیم Generalization بیان می‌کند که هر چه یک محرک شرطی جدید، با محرک شرطی پیشین شباهت بیش‌تری داشته باشد،احتمال بروز پاسخ شرطی در برابر محرک جدید افزایش می‌یابد.
 افتراق Discrimination، واکنش به تفاوت‌هاست؛ از طریق تقویت افتراقی، افراد شرطی می‌شوند تا دو محرک را از هم تمیز دهند.
خلاصه تئوری شرطی سازی کلاسیک: شرطی سازی کلاسیک را دانشمد روس، ایوان پاولف مطرح کرده و توضیح داد. در زمان غذا خوردن، ابتدا حیوان وقتی غذا را می‌بیند، بزاق دهان ترشح می‌کند. حال اگر شما همزمان با دادن غذا، نوری روشن کنید یا زنگی را به صدا در آورید، حیوان پس از مدتی با دیدن نور یا شنیدن صدای زنگ نیز بزاق دهان ترشح می‌کند. غذا در این جا به عنوان عامل تقویتی عمل کرده و باعث می‌شود پاسخ به موارد دیگر نیز گسترش یابد.
     
مثل دوم و ساده طبق نطریه پاولف با یک تکه گوشت
خلاصه نظریه شرطی شدن کلاسیک ایوان پاولف و آزمایش سگ او به زبان ساده
زمانی که تکه ی گوشت را در برابر سگ قرار میدهیم، واکنش طبیعی او را بر می‌انگیزد. یعنی در این آزمایش گوشت یک us یا unconditioned stimulus ا یا محرک غیر شرطی است، چرا که واکنش “یادنگرفته” و طبیعی سگ را به دنبال داشت.یعنی واکنش هایی که به طور ذاتی در فطرت ما وجود دارد در واقع یادنگرفته و بدون شرط هستند. برای مثال ما یاد نگرفتیم که در صورتی که سوزنی در بدن ما فرو میرود، درد بکشیم. یا وقتی میترسیم جیغ یا فریاد بکشیم. و …. وای نگو نگارنده از دیدن آمپول چطور به خود می‌پیچد.
به کنش هایی که دربرابر مثال های بالا انجام شد unconditional response (پاسخ یا واکنش غیر شرطی) میگوییم. برای مثال بلعیدن گوشت توسط سگ ur  (واکنش غیر شرطی ) بود یا درد کشیدن در برابر فرورفتن سوزن، یا جیغ کشیدن در صورت ترس، نگارنده از دیدن آمپول چطور به خود می‌پیچد.، همگی  ur (پاسخ غیر شرطی) هستند.
پس تا اینجا یک محرک غیر شرطی داشتیم که با حروف اول انگلیسی دو کلمه آن کاندیشند استیمولوس نشان می‌دهند (us) و یک پاسخ غیر شرطی داریم که با حروف اول انگلیسی دو کلمه کاندیشند ریس پونس نشان می‌دهند ( ur)
Neutral stimulus (نیوترال استیمولس)، محرک بی طرف یا محرک خنثی
زمانی که پاولوف، یک زنگوله را در برابر سگ به صدا در آورد، سگ هیچ واکنشی نسبت به آن نشان نداد، در واقع هر آن چه که واکنشی از ما بر بر نمی‌انگیزاند، یک ns یا neutral stimulus است. برای مثال درختی که ما میبینیم. یا یک صندلی که در گوشه ی یک کافه قرار دارد همگی یک  neutral stimulus اند.


Conditional stimulus محرک شرطی
زمانی که در برابر سگ هم گوشت را قرار میدهیم و هم زنگ را به صدا می‌آوریم، سگ زنگ را به گوشت ربط خواهد داد و ازین پس در برابر آن واکنش نشان خواهد داد. در اینجا مفهوم فراگیری Acquisition (اکو زیشن) پیش می‌آید. یعنی زمانی که unconditioned stimulus (محرک غیر شرطی) مثلا گوشت را و conditioned stimulus (محرک شرطی) مثلا کف زدن هنگام دادن گوشت، یا صدای زنگ هنگام رایه گوشت، با یک دیگر استفاده میشود، تا conditioned response (پاسخ یا واکنش شرطیcr) را به دنبال داشته باشد.. یعنی درواقع این cr یاد گرفته میشود. مثلا سگ یادگرفت که در برابر صدای زنگ واکنش دهد. اگر اگر شما در مقابل همان سگ دست بزنید بزاق ترشح می‌کند که گوشتی می‌خواهید به او دهید.
یعنی در نهایت زمانی که پاولو گوشت را از سگ مخفی کرد و تنها در برابر سگ، زنگ را به صدا در آورد، یا مقابل او دست بزنید، واکنش هایی از سگ برانگیخته شد. یعنی اکنون زنگ دیگر ns یا neutral stimulus نیست و یک conditioned stimulus است. واکنش هایی که سگ در برابر صدای زنگ داشت، درواقع cr یا conditioned response است.
اگر مدت زیادی بدون نمایش دادن گوشت در برابر سگ، زنگ را به صدا در بیاوریم، پس از مدتی خاموشی ( (extinction رخ میدهد و دیگر سگ در برابر صدای زنگ واکنشی نشان نخواهد داد. یعنی در صورت عدم وجود us پس از مدتی cs به همان (محرک خنثی)neutral stimulus سابق باز می‌گردد.
به مراحلی که با وجود عدم وجود گوشت سگ به گوشت واکنش نشان می‌داد، یعنی به تعداد آزمایشاتی که در نهایت به )extinction اکس تی شن، خاموشی ) ختم می‌شد، spontaneous recovery (خود به خودی ) می‌گویند. یعنی مثلا اگر در بار 32 ام سگ دیگر به زنگ واکنش نشان ندهد و extinction رخ داده باشد، 31 بار قبل از extinction را spontaneous recovery می‌نامیم.
نظریه پاولف خیلی ساده تر با شکل

 نظریه می‌بینم ویاد می‌گیرم
می بینم و یاد می‌گیرم
اصفهان
whatsup