عزیزان با زبان ساده، قابل فهم، با ذکر مثال و همراه با تصویر، برای همه مینویسم، لطفا با کمی حوصله و تمرکز بخوانید.
قسمت اول
در قسمت اول به تعریف کُر بلیف ها، به زبان فارسی یعنی باورهای بنیادی یا به زبان انگلیسی یعنی (core beliefs)، اصطلاح رایج متخصصان یعنی (کُر بلیف ها )جهت شناخت بیشتر میپردازم، بگذارید، تکرار کنم هر سه اصطلاح، به فارسی همان معنای باورهای بنیادی را میدهند. بعد از آن به تغییر، خنثی یا اصلاح کردن آن میپردازم.
کُر بلیف ها، به زبان ساده، دیدگاه اولیه فرد را نسبت به خود، دیگران، جهان و محیط اطراف را تشکیل میدهند، نگارنده در بحث حاضر روان شناختی، به شوربختی های حاصل از کُربلیف ها که میتوانند متوقف کننده، نابود کننده، یا ناسازگار باشند، میپردازد. کُر بلیف ها، از طریق آموزش های رسمی و غیر رسمی مانند:( رسانه، خانواده، دوستان، همسایه، آداب و رسوم، کتاب، همکار، پدر بزرگ...) در ذهن فرد جای میگیرند. ریشه برخی از مشکلات، در همین باورهای بنیادی است؛ که دسترسی به آنها توسط متخصص یا به سختی توسط فرد امکان پذیر است.
در پایان این قسمت یک مثال نوشتاری همراه با تصویر ذکر میکنم، تا این مرکز را بهتر متوجه شوییم.
فرض کنید، تیم نجات در زمانی که زاینده رود پر آب بود، جهت نجات به رودخانه میروند و فردی که در حال غرق شدن است را، نجات میدهند، روز بعد یا هفته ی بعد همان تیم دوباره برای نجات فرد دیگری به رودخانه میپرند، تا او را نجات دهند و همین طور روزها یا شب های آینده برای نجات یا بیرون کشیدن آدم ها به رودخانه وارد میشوند. ببینید و خوب دقت کنید، بی خبر، از آن که، یک دیوانه دارد، آن آدم ها را به رودخانه هل میدهد و کار بهتر این است که آن به اصطلاح آن دیوانه (یا به اصطلاح همین کُر بلیف ) که دارند آدم ها را هل میدهند؛ پیدا کرده و چاره ای برایشان بیندیشیم. اگر متوجه نشدید همین قسمت بنفش رنگ را همراه با تصویر دوباره بخوانید.
قسمت دوم
کُر بلیف ها بی سر و صدا و بسیار پر قدرت در انسان نهفنه هستند؛ که تاثیر خیلی مهمی در افکار، گفتار، رفتار ما ،عادت هایی که میسازیم، شخصیتی که از خود نشان میدهیم و در نهایت در شوربختی ما دارند. مثال : مراجع نگارنده، فرد 35 ساله ای که کُر بلیف «من بیارزش و دوست نداشتنی هستم.» را داشت، با ارزیابی های روان شناسی بالینی با اپروچ سی بی تی، معلوم شد که شکل گیری این باور فرد در تاریخچه تجارب دوران کودکی اش به دلیل افت و ضعف تحصیلی اش، از گروه همکلاسی هایش در سن 11سالگی طرد میشد و توانایی عضو شدن در گروه های اجتماعی را نداشت، ریشه دارد. روان شناس با تکنیک و رویکردهای خاص این مشکل را تحت روان درمانی قرار داده است.
انسان ها، بدون آنکه خودشان آگاه باشند گرایش دارند که در جهت تقویت و تایید کُر بلیف ها رفتار کنند، نه در جهتی که باورهایشان رد میشوند. یعنی زمانی که یک کُر بلیف ها مثل یک ترشی که درست میکنیم، جا افتاد، یا به قولا تثبیت شد، ما معمولاً به طریقی عمل میکنیم که با آن کُر بلیفمطابقت دارد و به نوعی یک پیشگویی خودکامبخش (self-fulfilling prophecy) ایجاد میکنیم، یعنی رفتارهایمان به نوبه خود به گونه ای ما را به سمتی هدایت میکند که بنظر میرسد کُر بلیف مان تایید میشود.
در مثال فوق : یعنی همین فرد 35 ساله؛ با ارزیابی های روان شناسی بالینی البته همین رویکرد نگارنده؛ معلوم شد، که علت تداوم این کُر بلیف واکنشهای رفتاری خود فرد در جهت تایید کُر بلیف است؛ یعنی با ماندن زمان های زیادی در تخت خواب و عدم رابطه مثبت با دیگران یا آشنایان، فرصتی را برای داشتن تجربیات اجتماعی مثبت ایجاد نمیکرد و در نتیجه این انزواطلبی به نوبه خود، به تقویت باور کُر بلیف او کمک میکرد.
( کُر بلیف یعنی همان باور بنیادی).
قسمت سوم به زودی