menuordersearch
adhdm.com

نظریه دلبستگی جان بالبی و پژوهش های مرتبط ,

۱۴۰۳/۱/۳ جمعه
(0)
(0)
نظریه دلبستگی جان بالبی و پژوهش های مرتبط
نظریه دلبستگی جان بالبی و پژوهش های مرتبط

نظریه دلبستگی
جان بالبی به (انگلیسی: Edward John Mostyn Bowlby) (زاده ۲۶ فوریه ۱۹۰۷ - درگذشته ۲ سپتامبر ۱۹۹۰) روانشناس، روانپزشک و روانکاو انگلیسی است که به خاطر تحقیقاتش در زمینه رشد کودک و نظریهپردازیاش بر نظریه دلبستگی شهرت دارد. یک روان کاور بود که با الهام از مشاهدات نقش پذیری نظریه کردارشناختی در مورد رابطه کودک و والد به کار برد. می‌گوید رفتارهای دلبستگی کودک مانند چنگ زدن، لبخند گریه، غان غون علایم اجتماعی ذاتی(فطری، زیستی) هستند این کنش ها برای ایجاد امنیت است/
پدرش آدم را با چاقو شکاف می‌داد. ببخشید بد برداشت نکنید. پدرش جراح بود
گرچه تغذیه زمینه ساز مهمی است و والی علت این رفتارها گرسنگی نیست. «هارلو با مادرهای جانشین سیمی و حوله ای این مساله را اثبات کرد.. » هارلو (۱۹۵۸) که با استفاده از میمونها صورتپذیرفت، پشتیبانی شدهاست. او نشان داد میمونهایی که جدا از مادرشان زندگی میکنند، در سنین بالاتر از مشکلات عاطفی و اجتماعی رنج میبرند. این میمونها هرگز یک دلبستگی را شکل نداده بودند (یعنی دچار بیبهرگی بودند). بههمین ترتیب همراه با رشدشان، تهاجمیو پرخاشگر شده و در برقرای ارتباط با سایر میمونها دچار مشکلاتی میشدند. انچه اهمیت دارد پاسخی دهی حساس، کیقیت پرستاری، فرصت داشتن برای رابطه نزدیک، وژگی های کودک و ویؤگی های خانواده مراقب به نیازهای شیرخوار موجب ایمن شدن وی می‌شود.
چهار مرحله دلبستگی:
یک مرحله پیش دلبستگی(تولد تا 6 هفتگی) : به مادر دلبسته نیستند، حتی اهمیتی نمی‌دهند که با فرد ناآشنایی بسر ببرند. رفتارها رفلکسی و بازتابی اند. علایم ارتباطی فطری هستند. بو و صدای مادر تشخیص می‌دهند( بوی چی؟ مادر خخ)
دوم: مرحله ی دلبستگی در حال انجام(6هفتگی تا 6-7 ماهگی) به آشنا به صورتی پاسخ می‌دهد که با غریبه فرق دارد. مادر تشخیص می‌دهند، اما در صورت جدایی اعتراضی ندارند. بنابراین دلبستگی در حال انجام است ولی هنوز ایجاد نشده است.
سوم: مرحله ی دلبستگی واضح(ا 6-7 ماهگی تا 18 ماهگی تا 2 سالگی): در این مرحله دلبستگی واضح (آشکار) است. اضطراب جدایی را نشان می‌دهند. به مراقب کننده به عنوان یک پایگاه امن استفاده می‌کنند.
دوم: مرحله ی تشکیل رابطه متقابل (18 ماهگی تا 2 سالگی و بعد از آن): به رشد و بازنمایی ذهن و زبان تا رفت آمد والد یا مراقب کننده را درک کند و برگشت او را پیش بینی کند. البته از خواهش و قانع سازی زیاد استفاده می‌کنند. در نتیجه اعتراضش کاهش می‌یابد. ایم چهار مرحله پیوند عاطفی و با ثبات در کودکان ایجاد میکنند.
ارزیابی دلبستگی توسط آینزورث. طبقه بندی کودکان به سه گروه اصلی و بر مبنای بازگشت مادر است.(یک تا دو سالگی)
.1    دلبسته ایمن: این کودکان هنگام بازگشت مادر فعالانه با او ارتباط برقرار می‌کنند.
.2    دلبسته نا ایمن، اجتنابی.: : این کودکان هنگام بازگشت مادر آشکارا از تعامل با وی پرهیز می‌کنند. مادر هم که بیرون می‌رود پریشان نمی‌شوند. چون غریبه هم می‌تواند هم مثل مادر می‌تواند آرمشان کند.
.3    دلبسته نا ایمن، دو سو گرا: هنگام بازگشت مادر هم مقاومت می‌کنند و هم خواهان ارتباط با او هستند.
.4    آشفته: پژوهش جدید می‌گوید، یک گروهی هم هست که در سه گروه بالا جا نمی‌گیرند. چون رفتارهایشان متناقض هست و اینها آشفته هستند و بیشتر سبک نا امنی را نشان می‌دهند..
lکردار شناسان(تکاملی، فطری نگر)« در مورد کردار شناسان: شالوده اش داروین است. اما دانشمندان نوین آن دو جانور شناس با نام های کنراد لورنز و نیکو تین برگن هستند در مورد جانوران دوره بحرانی یا حساس را نام بردند( دوره پرواز). در مورد انسانها دوره حساس مناسب است. یعنی در یک زمان خاص می‌تواند استعداد بروز دهد(زبان باز کردن) گرچه می‌تواند رخ دهد. البته انها بر جنبه زیستی ( ژنتیکی ) رفتار ها تاکید دارند و جالب است که به یادگیری محیطی هم اهمیت می‌دند. چون انطاف پذیری و انطباق به رفتارها می‌دهد. کردار شناسان نقشپذیری را مهم می‌دانند و می‌گویند در انسان هم رخ می‌دهد. از نظر آنها رشد هم پیوسته و هم ناپیوسته است. هم محیط هم ژنتیک((وراثت یا طبیعت) مهم است. همچنین فرد را ثابت می‌دانند.
چامسکی فطر ی نگر بود، نقش زبان را مهم می‌دانست و بر زیستی بودن آن تاکید داشت.
نظریه دلبستگی جان بالبی مهم
نظریه دلبستگی جان بالبی: جان بالبی (۱۹۰۷-۱۹۹۰) یک روانکاو (همانند فروید) بود. او اعتقاد داشت سلامت روان و مشکلات رفتاری میتواند به دوران کودکی انسانها مربوط باشد. نظریهی تکامل بالبی در مورد دلبستگی نشانمیدهد کودکان بهصورت زیستشناختی برای ایجاد دلبستگی بهدیگران، به شکلی پیش برنامهریزیشده بهدنیا میآیند. زیرا این امر به آنها کمک میکند تا زنده بمانند. بالبی به طور کلی تحتتاثیر نظریهی اخلاقی قرار گرفته بود. اما بهطور ویژه از مطالعه لورنز (۱۹۳۵) در خصوص نقشپذیری تأثیر پذیرفته بود.
دلبستگی امری ذاتی است
لورنز نشان داد دلبستگی امری ذاتی است (در جوجه اردکهای جوان) و علاوه بر این دارای ارزش بقا نیز است. بالبی اعتقاد داشت که رفتارهای مربوط به دلبستگی غریزی بوده. و توسط هر شرایطی که تهدیدی برای دستاورد بزرگ یعنی «نزدیکی» باشد، فعال خواهد شد. این شرایط تهدید کننده میتواند عواملی از قبیل جدایی، ناامنی و ترس باشد.
ترس از غریبهها
جان بالبی (۱۹۶۹-۱۹۸۸) همچنین تصریح کرد که ترس از غریبهها مکانیزمی مهم برای زندهماندن تلقیمیشود که بهواسطهی طبیعت پدید آمدهاست. این رفتارهای دلبستگی در ابتدا همانند الگوهای ثابت کار میکنند و همگی کارکرد مشابهی دارند. نوزاد رفتارهای مربوط به «رهاکنندههای اجتماعی» ذاتی مانند گریه و لبخندزدن را از خود بروز میدهد. و این امور باعث میشود تا اطرافیان از او مراقبت کرده و در کنارش بمانند. نکته : یک کودک، نیازی ذاتی (یعنی از بدو تولد) برای دلبستگی به یک شخص را در وجود خود احساس میکند (به عبارت دیگر؛ یکنواختی و تک شکلی). نظریه بالبی در مورد یکنواختی دلبستگی منجر به تدوین فرضیه محرومیت مادرانه شد. یک کودک باید مراقبت مداوم را از مهمترین شخصی که با او دلبستگی ایجاد کرده است، حداقل برای دو سال اول زندگی خود دریافت کند. جان بالبی (۱۹۵۱) ادعا کرد که مادری کردن نباید به تأخیر بیافتد و اگر این کار ۲٫۵ تا ۳ سال و در برخی از کودکان حتی تا ۱۲ ماه به تعویق افتد، مادری کردن دیگر بیفایده خواهد بود، عواقب درازمدت محرومیت مادرانه ممکن است شامل موارد : کاهش هوش و خرد، افزایش پرخاشگری، بزهکاری، افسردگی، بیمهری، ناتوانی در نشان دادن مهر یا علاقه به دیگران است و حتی بروز رفتاری ضد اجتماعی. که به پژوهش دقیق نیاز دارد.. رابرتسون و جان بالبی (۱۹۵۲) بر این باورند که جداسازی کوتاهمدت از شخصی که کودک با او دلبستگی ایجاد کرده است، منجر به ناراحتی (به عنوان مثال، مدل PDD) میشود.
مطالعهی ۴۴ سارق در خصوص نظریه دلبستگی جان بالبی
جان بالبی معتقد بود که رابطه میان نوزاد و مادرش در طول پنج سال اول زندگی، نقشی بسیار حیاتی در اجتماعی شدن کودک دارد. او معتقد بود که اختلال در این رابطهی اولیه میتواند منجر به بروز موارد بیشتری از بزهکاری نوجوانان، مشکلات عاطفی و رفتارهای ضد اجتماعی شود. او به منظور آزمودن فرضیه خود، ۴۴ نفر از بزهکاران نوجوان که در یک مرکز تعلیم و تربیت کودکان نگهداری میشدند را مورد مطالعه قرار
ارزیابی:
شواهد حمایتی که بالبی (۱۹۴۴) ارائه داد، به صورت مصاحبهی بالینی و دادههای گذشته نگر بود، کسانی که از مراقب اولیه خود جدا شده و یا اینکه از آنها جدا نشده بودند. این امر بدان معناست که بالبی از شرکتکنندگان در آزمایش خواستهاست که بهعقب برگردند و جدایی خود را بهیاد بیاورند. این خاطرات ممکن است دقیق نباشد. بالبی طراحی و انجام آزمایش را خودش انجام داد. این موضوع ممکن است منجر به وارد شدن تعصب و یا یکجانبهگرایی در آزمایش شود. این موضوع همچنین در این بخش حائز اهمیت بیشتری میشود که بالبی خود مسئول تشخیص اختلالات روانی بیمهری بوده است.
انتقاد دیگریکه بهمطالعهی ۴۴ سارق وارد شدهبود، این بود که اختلالات روانی بیمهری بهعنوان نتیجهای از محرومیت مادرانه نتیجهگیری شدهبود. در حالیکه این دادهها دارای همبستگی است و از این رو صرفا نشاندهندهی ارتباط بین این دو متغیر است، نتیجهگیری بالبی ناقص است. چرا که او علت و معلول را با همبستگی درهم آمیخته است.
این مطالعه مستعد تعصبورزی محققین بود. بالبی خود ارزیابیهای روانپزشکی را انجامداده و تشخیصهای مربوط به اختلالات روانی بیمهری را نیز خودش به انجام رسانده است. او میدانست کودکان در گروه «سارقین» قرار دارند یا گروه شاهد. درنتیجه، یافتههای او ممکناست ناخودآگاه تحتتاثیر انتظارات خودش قرار گرفتهباشد. این امر بهطور بالقوه اعتبار مطالعات را تضعیفمیکند.
ارزیابی نظریه دلبستگی جان بالبی
بیفولکو و همکاران (۱۹۹۲) از فرضیهی محرومیت مادرانه پشتیبانی میکنند
شافر و امرسون (۱۹۶۴) اشاره کردهاند که دلبستگیهای خاصی در ۸ ماهگی شروع به شکلگیری میکنند. روتر (۱۹۷۲) نیز اشاره میکند که چندین شاخص برای دلبستگی (مانند اعتراض و یا ابراز ناراحتی در هنگامی که شخصی که دلبستگی با او ایجاد شده کودک را ترک میکند)
بالبی بین محرومیت و بیبهرهگی تمایز قایل نشده
منتقدانی همچون روتر، این ایراد را به بالبی وارد کردهاند که او بین محرومیت و بیبهرگی تمایزی قائل نشده است. معنی محرومیت فقدان کامل دلبستگی است، اما بیبهرگی به معنی به وجود آمدن خسران در دلبستگی است. روتر تأکید میکند صرفا محرومیت در دورهی بحرانی مهمترین عاملنیست، بلکه این کیفیت پیوند دلبستگی است که مهمترین عامل تلقیمیشود
پیامدهای فعالیت بالبی
فعالیت بالبی در این زمینه (نظریه دلبستگی جان بالبی) پیامدهایی را به همراه داشت. او معتقد بود مادر اصلیترین مراقب است و این مراقبت باید به صورت مستمر ادامه یابد. مفهوم واضح این عبارت این است که مادران نباید برای کار از خانه خارج شوند. به همین دلیل حملات زیادی به این ادعا انجام شده است:
* مادران تنها درصد بسیار کمی از مراقبین را در جوامع بشری تشکیل میدهند؛ چرا که اغلب، افراد زیادی در مراقبت از کودکان دخیل هستند، مانند اقوام و دوستان.
* ون ایزندورن و تاوشیو (۱۹۸۷) استدلال میکنند که یک شبکه پایدار از بزرگسالان میتواند مراقبت کافی را برای کودک فراهم آورد و این مراقبت حتی میتواند از سیستمی که در آن مادر باید به تنهایی تمام نیازهای کودک را برآورده سازد نیز مزایا و محسنات بیشتری داشته باشد.
* شواهدی وجود دارد که نشان میدهد کودکان در کنار مادرانی که از کار خود راضی هستند، بهتر از مادرانی که با ماندن در خانه احساس یأس و ناامیدی میکنند، پرورش یافته و رشد میکنند.
منابع

خلاصه نویسی استاد علی قوام
https://simplypsychology.org/

اصفهان
whatsup