عموی عزیزم جناب آقای دکتر ستاری
انتخاب به جا و شایسته جنابعالی را به سمت معاونت وزارت آموزش و پروش که نشان از درایت، لیاقت و توانمندی شما دارد را، صمیمانه تبریک عرض نموده و انشاالله کارآمدی های برجسته و فرهیخته ی شما نوید بخش دستیابی هر چه بیشتر به قله های رفیع پیشرفت و توسعه خواهد بود.
اشعه ی این انتصاب حامل انرژی و اعتماد به نفس برای دیگران، خصوصا کسانی است؛ که دولا و دو رو شدند و استبداد دوستی را بر استعداد ترجیح داده اند.که هر کجای مسیر مذکور هستند، توقف کنند.جناب دکتر ، این صندلی که روی آن نشستی قطعا، بله قطعا مورد طمع و ادعای ژن های پلشتی است که تنها رزومه اش، اصل فیک اش است و در نوع شبیه و وسیع در خاورمیانه این مشکل نیز به چشم میخورد. بگذارید به مقاله ای استناد کنم که در معتبر ترین ژورنال علمی جهان، (ساینس) چاپ شد و یکی از نویسندگان این مقاله که در میان سایر دانشمندان به چشم میخورد دومان بهرامی راد با اصلیت ایرانی است، نتایج حاصل از داده های این مقاله، نشان میدهد که یکی از دلایل عدم پیشرفت خاورمیانه فامیلی زیستن و فامیلی تجارت کردن است؛ که این سبک زندگی، فرد گرایی یعنی مستقل بودن، مختار بودن، اختیار در تصمیم گیری، را به شدت کاهش میدهد. بله ظالمان و همدستان ناآگاه که رمقی دیگر برایشان نمانده است، گاهی از اهرم های قدرت برای مقاصد خود استفاده میکنند، که چاره ی کار همان طور که در ادامه ی این پیام خواهم نوشت، ابزار بسیار قدرتمند آموزش در جهت مهارت آموزی زندگی و ارتقاء آگاهی است. بگذارید با ذکر زندگی مانتیس این موضوع را شفاف تر بیان کنم.
نوعی میگو به نام مانتیس که البته بعضی ها نام ماهی را هم بر آن گذاشتند، که هنگام شکار آنقدر ضربه ی سنگین و صدای مهلکی تولید میکند که صدف را درهم میشکند. میگوی مانتیس قویترین و سریعترین مشت جهان را نسبت به بدنش دارد.
میگوی مانتیس بسیار مهاجم است با پرتاب کردن چنگالهای خود ضربه میزنند و با این شیوه بدن طعمه را خرد میکنند، ضربات ماتیس لحاظ سرعت و قدرت در نوع و محل خود وحشتناک است. اما به مرور زمان، تاثیر طبیعت و محیط اطراف کم کم، قدرت ضربه ها به حدی میرسد که برای ماندن تلاش میکند و نهایتا ضربه های مانتیس دیگر موثر نیستند و صدای هم که ایجاد میکند تق توق استخوان ها بدن خودش است. میخواهم بگویم دیگر ضربه های ظالم وحشتناک و حتی ترسناک هم نیستند، گرچه بعضی ها به اشتباه این صداها را هنوز متوجه نشدند. انتظاری هم که از شما و سایر مسئولان ملی و محلی دارم این است که هرگز برای آتل بندی استخوانهای شکسته ظالم، به قصد تکرار افکار و رفتارهای مخرب قبلی اقدامی نکنید. اما ترمیم به قصد تغییر در جهت رفتار و افکار نیک را آرزو میکنم.
من هم در مسئولیت های وزارتی و پارلمانی قبلی به شما و سایر دوستانی که مسئولیت دارند، عرض کردم، که امروز فشار اقتصادی پدر مردم را در نیاورد؛ بلکه پدربزرگشان را در آورده است. شاید ذکر این موضوع به طور مستقیم با مسئولیت شما همخوانی نداشته باشد، اما میخواهم به این موضوع استناد و استنباط کنم که سلامت، انگیزش و شکوفایی انسان تحت تاثیر نیازهای زیستی اولیه (خوراک، پوشاک و مسکن ...)است. بله، سلامت علم آموزان هم در چنین شرایطی مستثنی نخواهد بود؛ به طوری که بخشی از مردم که من با آنها در ارتباطم، از متن همین تبریک، هم متعجب خواهندشد ....
و تمایلی ندارم که زبان آنها باشم، میخواهم از زبان خودشان بشنوی که تغییری در لحن و محتوا ایجاد نشود و مثل شما گرایشم، هم همراهی با مردم است. لذا با توجه به دلسوزی و دلجویی که در شما سراغ دارم، مطمئنم این صدای رسا را خواهید، شنید و خود شما هم مانند سایر مردم سختی ها و زحمات فراوانی را تجربه کرده اید. لذا انتظار دارم در حد توان مثل همیشه حامی مردم و یاور علم جویانی باشی که، مستقیما با مسئولیت شما مرتبط هستند. و مسائلی مانند آموزش هوش مالی و هیجانی در مدارس که میتواند بسیاری از مسائل را حل کند و میدانم که در حیطه اختیارات شما نیست، اما با توانایی که شما سراغ دارم، میتوانی مسائلی از این نوع را به وزیر محترم آموزش و پرورش انتقال دهید.
من سخت به آموزش پایبندم و در شبکه های اجتماعی، کلاس درسی و کارگاه های آموزشی و درمانی روی این موضوع تاکید دارم.
بر مبنای رویکردم، باور دارم، شالوده ی اغلب رفتار و افکار با هم زیستن، چگونه زیستن و بهتر زیستن ؛ فکر، خصوصاً افکار بنیادی است؛ که از طریق آموزش های رسمی مثل مدرسه و انواع آموزش های غیر رسمی است. آموزش های علمی میتواند به رشد علاقه ی اجتماعی بینجامد و حتی هزینه کلان ملی یا محلی را کم کند وبر عکس گرایش یا استفاده از اصل بقاء داروین و خرافات اجدادی که از هیولا هم خطرناک ترند؛ میتواند جعل و جهل را توسعه دهد و اعمال ضد اجتماعی را به جای علاقه ی اجتماعی بنشاند، که در نبود علاقه ی اجتماعی فرصت طلبی فراگیر میشود، احتکار عادت میشود. هل دادن همدیگر شتاب و شدت میگیرد و هر کدام از این اعمال نهایتا سلامت انسان را هدف خواهند گرفت. مطمئناً، یک شهروند داری علاقه ی اجتماعی، همه چیز و همه کار را، برای خود نمیخواهد. او برای با هم زیستن زیباتر، تلاش خواهد کرد و دست به حیله گری، سرکوب گری و یاغی گری نخواهد زد.
اکنون که این مسئولیت را در وزارتخانه پذیرفتی، بهترین کمک به مخاطبان، علاوه بر وظایف محوله ؛ مبارزه با فقر و توسعه شناخت و کمک به سلامتی و آگاهی آنها در حد توان است. بله، فقر؛ به سلامت جسم و روان آسیب میزند و حتی میتواند فهم را مختل کند. زمان را در جهتی غیر از کسب دانش سوق میدهد. توان کارکنان و محصلان را به طرز باور نکردنی کاهش میدهد. بد بینی و نبینی یا بی تفاوتی را رواج میدهد. غم نان اجازه نمیدهد انسان به تماشای جهان بنشیند؛ در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یاد بگیرد و به جهان اطراف خود بیندیشد. انسان در زندگی فقیرانه به سختی میتواند پا را فراتر از جهل بگذارد. انسانی که تحت استرس زیاد فشارهای زندگی است، جنبه ی فیزیولوژی آن را که خود شما استادید، به لحاظ روان شناختی، خلق کاهش پیدا میکند، که وقتی خلق پایین باشد، وظایف اصلی به خوبی انجام نمیشود و شخص به سمت کارهای لذت بخش یا اعمالی میرود که زور خلقی کمتری میخواهد. مثلا اگر دانش آموزی دچار چنین حالتی شود ممکن است به جای انجام تکلیف یا مطالعه تا لنگه ی ظهر بخوابد.... بنابراین هر اقدام علمی و آموزشی در جهت تندرستی، شادمانی و افزایش خلق میتواند کمک کننده باشد.... که انشاالله در مجله ی حامی سلامت به این موضوع بیشتر خواهم پرداخت.
بهتر است به تغییر در نظم فعلی جهان و جایی که زندگی میکنیم، بیشتر اندیشید.
در عصر کنونی استفاده از تکنولوژی شدت گرفته و در سال های اخیر نیز معلمان، و دانش آموزان به کلاس های مجازی عادت کرده اند و اغلب رفتارها ی، دیگری جایگزین حضور در مدارس شده است. نفوذ تکنولوژی در سایر جوانب زندگی مانند کسب و کار رواج پیدا کرده است که به نظر میرسد آیین نامههای قبلی در مواجه با تکنولوژی نیاز مبرم به نوسازی خواهند داشت. به عنوان مثال: استفاده از شبکه های اجتماعی فراگیر شده است و در فضای رسمی آموزشی خوشبختانه پذیرفته شده است، که اگر من سه سال قبل به مراجعانم که درخواست اصلی خانواده ارائه راهکار برای عدم استفاده ی فرزندان از گوشی هوشمند بود، میگفتم، بهتر است گوشی هوشمند در دسترس داشته باشند و با مشارکت همدیگر در دوره های تحصیلی مدارس به صورت مشارکتی مدیریت استفاده از گوشی های هوشمند مدیریت شود.... سایر همکاران و همراهان مراجعان به سختی قبول میکردند، حرف آنها این بود، بچه ها اگر از گوشی استفاده کنند، منحرف میشوند و درس ها نمیخوانند... اما حالا اندیشه عدم استفاده گوشی در شرایط فعلی منقضی شده است. مگه میشه انسان را از عصر تکنولوژی محروم کرد و در شرایط امروزی، انتظار موفقیت و رفتار هوشمندانه هم داشت. بر مبنای تحقیقات معتبر علمی، هوش محصول هم افزایی با انسان های با هوش است و هر شخص، روستا و جزیره و شهری رابطه اش را طولانی مدت با سایر افراد محدود، مسدود و به نوعی قرنطینه کند، به لحاظ هوشی با کاهش عجیبی رو برو خواهد شد و جالت تر آن که موفقیت با ارتباط، سخت پیوند خورده است، که به لطف شبکه های اجتماعی حتی در شرایط کرونا، تورم و تحریم امکان رشد و موفقیت افراد در دسترس است. آن چه بعضی از مردم را هراسان کرده است استفاده زیاد ؛ حضور افرادی غیر نرمال و افرادی است، که رفتارها آنان مورد پسند دیگر اعضا نیست در شبکه های اجتماعی است و به همین خاطر برای مصونیت از تهدیدها، بهترین راه را، قرنطینه عزیزان خود میدانند، اما این قرنطینه همان طور که گفتم در نظم نوین جهانی تقریبا غیرممکن و در صورت اجرا هم هوش و به دنبال آن موفقیت آسیب میزند. و اتفاقاً همین جاهاست که مسئولیت مسئولان کمک کننده است...
تغییر دیگری که به چشم میخورد و من استنادی جز نظر خودم ندارم، اخلاق ابزار گونه و قرار دادی رواج بیشتری پیدا کرد، به طوری اگر مسکن نداشته باشی برای خوابیدن، ناگزیری در بی آرتی بخوابی، اگر نهار نداشته باشی، زباله گردی نیز به چشم میخورد و در مواردی که کم هم نخواهد بود، خانواده تبدیل به خوابگاه شده است، یعنی مدت و شدت رابطه حسنه گفتگوی کم شده است. لذا آموزش علمی و عملی اخلاقی در جهت تندرستی و زندگی سالم مد نظر است.
در هر حال انگار هر چه نوشتن این پیام تبریک من طولانی تر میشود، مسایل بیشتری به ذهنم خطور میکند و ناگزیرم خیلی خلاصه تر بنویسم و سایر موضوعات را خدمت سایر دوستان مسئول و خود شما عرض کنم.
من معتقدم؛ ظرفیت و قابلیت مغز انسان، برای تولید و توسعه فکر و رفتار خیرخواهانه در دسترس است و میتوانیم، دنیای خود را به گونه ای شکل دهیم که، مکانی مهربان تر و پذیراتر باشد و متعهد باشیم، که هر کدام از ما، بخشی از راه حل باشیم و حتی آنهایی که سال ها، فقط نقش یاری خود را، داشته اند، با تعدیل، تغییر یا اصلاح نقش مذکور، علاقه ی اجتماعی را توسعه دهند.
مطمئن باشید، مردم، مسئول وظیفه شناس و یاری گر را به طرز عجیبی دوست خواهند داشت و به یاد داشته باشید، که آنها در این که چه کسی ّعلیه یا همراهشان است، استادند و به شکل حیرت انگیزی از یک آدم ظالم دور خواهند شد.
و اما آگاهی، نیروی عظیمی که آدمی را از دریا و جنگل و بیشه زاران، درآورده بود و از او مخلوقی خردمند و آفرینشگر ساخته است. نقش آگاهی عمومی و تخصصی در کیفیت بهتر زندگی، استقلال شخصی و حل بسیاری از مشکلات به وضوح روشن است.
در پایان موفقیت شما را، از جهاندار جان آفرین مسالت دارم. و خوشحالم از این که چرخ درست چرخید.
دکتر قوام روان شناس و سر دبیر مجله حامی سلامت